
غالب دهلوی
شمارهٔ ۷۲
۱
لب شیرین تو جان نمکست
وین که گفتم به زبان نمکست
۲
در نهاد نمک از رشک لبت
هست شوری که فغان نمکست
۳
ای شده لطف و عتابت همه ناز
ناز در عهد تو کان نمکست
۴
ناز سرمایه دیگر ز تو یافت
نمک خوان تو خوان نمکست
۵
شورها صرف فغانم کردند
نمک از حسرتیان نمکست
۶
زخم ما پنبه مرهم دارد
زین سفیدی که نشان نمکست
۷
گر نمکسود کنی زخم دلم
سود زخم ست و زیان نمکست
۸
گفتی الماس فشاندم، تو و حق
نازش من به گمان نمکست
۹
نطق من مایه من بس غالب
خود نمک گوهر کان نمکست
نظرات