
غالب دهلوی
شمارهٔ ۸۱
۱
در بند تو چشم از دو جهان دوخته ای هست
هشدار که شهباز تو آموخته ای هست
۲
افغان مرا بیهشی ساخته ای نیست
در زمزمه ای بوی جگر سوخته ای هست
۳
در دیده ز رخ پرده برانداخته ای نیست
در سینه دو صد عربده اندوخته ای هست
۴
زانسوی به میدان وفا تاخته ای نیست
زین سو هوس جانسپری توخته ای هست
۵
در راه ثوابش قد افراخته ای نیست
در بزم عتابش رخ افروخته ای هست
۶
در تاب مرو غالب اگر بیهده گردد
در کوی تو گویی سگ پاسوخته ای هست
تصاویر و صوت

نظرات