غالب دهلوی

غالب دهلوی

شمارهٔ ۹

۱

در هجر طرب بیش کند تاب و تبم را

مهتاب، کف مار سیاه ست شبم را

۲

آوخ که چمن جستم و گردون عوض گل

در دامن من ریخته پای طلبم را

۳

ساز و قدح و نغمه و صهبا همه آتش

یابی ز سمندر ره بزم طربم را

۴

در دل ز تمنای قدمبوس تو شوری ست

شوقت چه نمک داده مذاق ادبم را

۵

از لذت بیداد تو فارغ نتوان زیست

دریاب عیار گله بی سببم را

۶

ترسم که دهد ناله جگر را به دریدن

قطع نظر از جیب، بدوزید لبم را

۷

از ناله به نبضم بنه ای دوست سرانگشت

مانند نی اندر ستخوان جوی تبم را

۸

ساقی به نمی کز قدح باده چکانی

بر خلد بخندان لب کوثر طلبم را

۹

در من هوس باده طبیعی ست که غالب

پیمانه به جمشید رساند نسبم را

تصاویر و صوت

نظرات