قاسم انوار
شمارهٔ ۱
۱
ای آسیا، ای آسیا، سرگشته‌ای چون ما چرا؟
از ما مپوشان راز خود، با ما بیان کن ماجرا
۲
در چرخ خود مستانه‌ای در دور خود فرزانه‌ای
از ما چه‌ها داری خبر؟ کز ما برقصی دایما
۳
از کان جدا ماندی، زان در نفیری، ای رجا
با ما بگو، ای بوالوفا، از قصه‌های ما مضا
۴
داری سلوکی بس عجب در حالت وجد و طرب
در یک نفس طی می‌کنی از مبتدا تا منتها
۵
از آب دارد جان ما در قصه‌ها چون آسیا
ای عقل دوراندیش ما، آخر کجا رفتی؟ بیا
۶
گم شو ولیکن گم مکن اسرار در عشق لَدُن
هم تو نوی هم تو کهن هم کوه و هم بانگ و صدا
۷
هم جان تویی، هم تو جهان، هم جوی و هم آب روان
هم آسیابانی بدان هم گندمی، هم آسیا
۸
ای عشق، بس جان دوستی، هم دشمنی هم دوستی
در مغزی و در پوستی، فی‌الجمله با شاه و گدا
۹
ای محرم اسرار تو، ای جعفر طیار تو
ای قاسم انوار تو، ای مس جان را کیمیا
تصاویر و صوت
نظرات