
قاسم انوار
شمارهٔ ۱۰۰
۱
من اگر توبه شکستم کرمش موفورست
پیش دریای کرم توبه من محصورست
۲
جرم بخشیدن و الطاف نمودن کرمست
چه توان گفت؟ که این واعظ ما مغرورست
۳
یا از یار جدا نیست، چه شاید گفتن؟
زاهد شهر ازین قصه بغایت دورست
۴
هرکه او بانگ «اناالحق » زدم یار شنید
شاه عالم شد و در هر دو جهان منصورست
۵
گر بشمشیر غمت کشته شوم باکی نیست
هرکه شد کشته شمشیر غمت مغفورست
۶
عالمی را همه آشفته و حیران بینم
همه در کار تو، گر مخلص، اگر مزدورست
۷
قاسمی، سجده اخلاص کن اندر بر یار
هیچ شک نیست که طاعات چنین مبرورست
نظرات