
قاسم انوار
شمارهٔ ۱۰۲
۱
بگذار ره صومعه، کان دور و درازست
بنشین بدر میکده، کان خانه رازست
۲
چون بانگ نمازی نشنیدی تو درین کوی؟
گر گوش تو بازست همه بانگ نمازست
۳
از خرقه و زنار و ز سجاده و تسبیح
مقصود نیاز آمد و دیگر همه نازست
۴
هر جا که بود حسن بود عشق، ازین رو
محمود پریشان سر زلف ایازست
۵
احصای ایادی تو هرگز نتوان کرد
عاشق همه اوقات بدرگاه نیازست
۶
من باز سفید توام، ای مقصد و مقصود
چشمم همه اوقات بدیدار تو بازست
۷
ای خسرو خوبان، نظری کن ز سرلطف
قاسم ز غم عشق تو در سوز و گدازست
تصاویر و صوت

نظرات