
قاسم انوار
شمارهٔ ۱۲۰
۱
ای ساقی جان بخش، که در جام تو جانست
پر کن قدح باده، که دل در خفقانست
۲
آن سرو روان رفت بهر جای که دل داشت
جان و دل ما در پی آن سرو روانست
۳
آن شاه دل افروز، که سرمایه حسنست
هرجا که روان شد دل و جانها نگرانست
۴
دلها همه گلشن شد و جانها همه روشن
آن ماه دل افروز مگر شمع جهانست؟
۵
دل خواست که با عشق برآید بتجلد
هرچند که کوشید، ولیکن نتوانست
۶
جام دل ما را بشکست آن مه روشن
گر جام شکسته است، ولی دوست همانست
۷
ساقی، بده آن جام وز شفقت نظری کن
قاسم گذرانست و جهان در گذرانست
تصاویر و صوت

نظرات