
قاسم انوار
شمارهٔ ۱۲۵
۱
دلم از زلف تو آشفته و سرگردانست
جان بدیدار تو شادست ولی حیرانست
۲
عشق دریای محیطست، بتحقیق بدان
جدول اوست، اگر قلزم، اگر عمانست
۳
با من از دوزخ و فردوس مگویید سخن
هرکجا اوست، مرا جنت جاویدانست
۴
غافل از دوست مباشید و بغفلت مروید
در نهان خانه وحدت قمری پنهانست
۵
پیش مستان طریقت سخنی می گویید
هرکه او منکر عشقست یقین شیطانست
۶
عاشقست این دل شوریده من، درمان چیست؟
بس عجب نبود اگر بی سر و بی سامانست
۷
قاسم ار جامه درید از غم او باکی نیست
نعره و جامه دریدن صفت مستانست
نظرات