
قاسم انوار
شمارهٔ ۱۲۶
۱
صبا چه گفت بگوش چمن که خندانست؟
میان صحن گلستان خروش مستانست
۲
چه حالتست سمن را که سرگران شده است؟
چه بود سرو سهی را که پای کوبانست؟
۳
چه حالتست که نرگس پیاله می دارد؟
چه حکمتست که غنچه بشکل پیکانست؟
۴
چه بود لاله سیراب را که سرمستست؟
بگو که زلف سمن از چه رو پریشانست؟
۵
شراب حب ازل ریختند بر عالم
فروغ باده ز ذرات کون تابانست
۶
بصورت دو جهان سر عشق ظاهر شد
کنون بر تبت انسان رسید، انسانست
۷
چه باشد انسان؟ مجموعه اصول و فروع
چه باشد انسان؟ مقصود کان و ماکانست
۸
چه باشد انسان؟ خم خانه می ازلست
چه باشد انسان؟ سلطان ملک عرفانست
۹
چه باشد انسان؟ آیینه خدای نمای
چه باشد انسان؟ مرآة کفر و ایمانست
۱۰
بیار، ساقی، از آن باده سبک روحان
که مرهم دل ریشست و راحت جانست
۱۱
بگو بناصح: تا بیش ازین محال مگوی
که قاسمی بیهمه حال مست و حیرانست
نظرات