
قاسم انوار
شمارهٔ ۱۲۸
۱
مرا پیوند او پیوند جانست
دریغست آن جمال از ما نهانست
۲
نگوییم جان ما تنها چه باشد؟
نه تنها جان، که او خود جان جانانست
۳
ز امید وصال یار مستان
همه ره کاروان در کاروانست
۴
بیا، گر عاشقی، تا باز بینی
دلم را، کآسمان لامکانست
۵
عجایب دولتی دارم، که دایم
دلم با دوست سر بر آستانت
۶
دلم را برد و جان می خواهد از من
یقینست این که سری در میانست
۷
مرا تنها مبین در راه توحید
دل قاسم جهان اندر جهانست
نظرات