
قاسم انوار
شمارهٔ ۱۵۲
۱
در فهم همین نکته بسی عزت و جاهست
این نکته که: آن دلبر ما در همه جا هست
۲
هرجان، که دمی واقف اسرار خدا شد
او در کنف عاطفت ظل الهست
۳
در مملکت سر دل سینه عشاق
گر قصه «لا» نیست ولی سر الاهست
۴
واعظ سخنی گفت که: بشتاب و ندانست
هرچند نداند، سخنش روی براهست
۵
هرجا که رسد مقدم سلطان خرابات
در مقدم ایشان همه نورست و صفا هست
۶
یا رب، چه بلاییست درین عشق جهان سوز؟
هرجا که بود عاشق بیچاره بلا هست
۷
با قاسم بیچاره مگو: عشق و صفا نیست
ای خواجه، گر این شیوه ترا نیست مرا هست
نظرات