
قاسم انوار
شمارهٔ ۲۱۵
۱
بحق صحبت دیرین مرا مران بخجالت
بآستین ملامت ز آستان کمالت
۲
دلم بغیر جناب تو هیچ جای ندارد
بحق شام فراقت، بحق صبح وصالت
۳
بخود نیامدم، ای جان، بقرب حضرت جانان
مرا بحسن دلال تو عشق کرد دلالت
۴
سخن قبول کن از ما،بیا بحضرت اعلی
مپر ببال خود اینجا، که بال تست و بالت
۵
بنیم شب که جهان مست خواب خوش بود،ای جان
من و نزاری و زاری، ندیم خیل خیالت
۶
اگر نه عون تو باشد، چگونه راه برد دل؟
بآسمان هدایت ز آستان ضلالت
۷
بروز حشر،که عرض گناه خسته دلانست
گناه قاسم مسکین بلطف تست حوالت
نظرات