قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۲۷

۱

مست از شراب عشق کن این عقل دوراندیش را

از تو گدایی میکند، خیری بده درویش را

۲

ای نور ایمان روی تو، وی جمله احسان خوی تو

ای کعبه جان کوی تو، خیری بده درویش را

۳

دست و دلی دارم تهی و ز نار غم خواهم بهی

درویشم و شی ء اللهی، خیری بده درویش را

۴

ای جمله جانها ریش تو،افتاده سرها پیش او

ای جان ما درویش تو، خیری بده درویش را

۵

ای هر دو عالم جود تو،ای نفس ما خشنود تو

ای بود ما از بود تو، خیری بده درویش را

۶

ای شاهد فرد احد،ای مالک ملک ابد

امید می دارد خرد، خیری بده درویش را

۷

دل با تو دارد حالتی، خواهد ز وصلت شربتی

بر جان او نه منتی، خیری بده درویش را

۸

غایت ندارد آن کرم،قاسم گدا شد لاجرم

ای پادشاه محتشم، خیری بده درویش را

تصاویر و صوت

نظرات