قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۲۷۱

۱

آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد

روی تو سبب بود که آیینه نهان شد

۲

از شرم رخت گشت نهان آینه، آری

چون حسن ترا دید که مشهور جهان شد

۳

یک لمعه ز رخسار تو ناگاه درخشید

جانها همه زان حالت خوش رقص کنان شد

۴

با حلقه گیسوی تو هرکس که سری داشت

در عاقبت کار ز سودازدگان شد

۵

از نور تجلی رخت هر که خبر یافت

در لذت دیدار تو از بی خبران شد

۶

سر حلقه سودا زدگانم من مسکین

مشکین گره زلف تو تا مسکن جان شد

۷

قاسم دل و دین خواست که در راه تو بازد

از بخت نکو عاقبت الامر همان شد

تصاویر و صوت

نظرات