
قاسم انوار
شمارهٔ ۲۹۳
۱
در هوایت عاشقان مستمند
روز و شب مدهوش و مست حیرتند
۲
تا کجا خواهند رسیدن حال دل؟
هجر مشکل، یار ما مشکل پسند
۳
یاد وصلش مس جان را کیمیا
خاک پایش چشم جان را سودمند
۴
هرکه رویت دید نیکو بخت شد
وآنکه سودای تو دارد سربلند
۵
گفته ای:از عاشقان رنجیده ام
تلخ چون شد،یارب،آن دریای قند؟
۶
دور بودن از رفیقان تا به کی؟
جور کردن بر محبان تابچند؟
۷
در ره او جان و دین و دل بباز
یاد دار از قاسمی این هر سه پند
نظرات