
قاسم انوار
شمارهٔ ۳۱۰
۱
تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود
جناب حضرت محبوب عاقبت محمود
۲
مرا که طاقت هجران نمانده است،ای دوست
بیا که عمر عزیزست،میشود نابود
۳
یقین که هیچ ندانست قدر عمر عزیز
کسی که در ره عشقت نکرد ترک وجود
۴
مرا که خیل خیال تو یار غار آمد
بروز هیچ نیاسود و شب دمی نغنود
۵
بیا بمجلس رندان عشق و خوش بشنو
هزار ناله بربط، هزار نغمه عود
۶
شبی خیال رقیبم بخاطر آمد و عقل
خطاب کرد بجان :«بئس وارد المورود»
۷
بیار، ساقی جان، باده مصفا را
بده بقاسم مسکین،برغم شیخ جحود
نظرات