قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۳۲۵

۱

گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود

خوش سلسله ای بود، که در گردن ما بود

۲

هر حال که در حسن مودت دل ما داشت

باروی تو، بی شایبه روی و ریا بود

۳

از دولت وصلت فلک اندر همه حالی

با عاشق مسکین تو در «طال بقا» بود

۴

در آتش هجران دل من سوخت و لیکن

چون قدر وصال تو ندانست سزا بود

۵

این بلبل جان پیش تر از واقعه هجر

از شوق گل روی تو با برگ و نوا بود

۶

جنت طلبد زاهد و ما کوی تو هیهات

بنگر که تفاوت ز کجا تا بکجا بود

۷

بشکفت گل روی تو از گفته قاسم

چون در نفسش خاصیت باد صبا بود

تصاویر و صوت

نظرات