
قاسم انوار
شمارهٔ ۳۳۵
۱
از افق مکرمت صبح سعادت دمید
محو مجازات شد،شاه حقیقت رسید
۲
صولت صیت جلال عالم جان را گرفت
صدمت سلطان عشق باز علم برکشید
۳
چنگ غمش می زند بردل و هر تاره ای
کشف روان می کند،معنی حبل الورید
۴
ساقی جان می دهد باده بجام مدام
مطرب دل می زند نعره هل من مزید
۵
راه بوحدت نبرد،هر که نشد در طلب
جمله ذرات را از دل و از جان مرید
۶
بر سر بازار عشق سود کسی کرد کو
شادی عالم بداد،محنت و ماتم خرید
۷
در حرم وصل یار خسته دلی بار یافت
کز همه خلق جهان بار ملامت کشید
۸
قفل در معرفت هستی بی حاصلست
هر که زخود نیست شد حاصلش آمد کلید
۹
وصلت الله یافت قاسم و ناگاه یافت
زان که به شمشیر «لا» از همه عالم برید
نظرات