قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۳۴۸

۱

خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رسید

دیده روشن شد،چو بوی یوسف کنعان رسید

۲

قصه عشق زلیخا را کجا پنهان کنم؟

کین حکایت از سواد مصر تا صنعان رسید

۳

پیش ازین در شهر جانها رفته بودی لایزال

شهر ایمن گشت،اکنون سنجق سلطان رسید

۴

ساقیا، تا ذکر هشیاران نگویی بعد ازین

وقت هشیاران برفت و نوبت مستان رسید

۵

ساقیا،ما را پیاپی ده قدح،کز فضل یار

حالت هجران گذشت و نوبت احسان رسید

۶

چند گویی!واعظ،آخر از خدا شرمی بدار

نوبت جان در گذشت و نوبت جانان رسید

۷

قاسمی،تا چند می نالی ز درد دل؟بگو:

دردها بگذشت،اکنون نوبت درمان رسید

تصاویر و صوت

نظرات