
قاسم انوار
شمارهٔ ۳۵۲
۱
هر کرا جرعه می داد بسر گردانید
هر کرا داد قدح زیر و زبر گردانید
۲
قدحی دیگر از آن جان و جهان میخواهم
هر کرا زان قدحی داد سمر گردانید
۳
بنده آن می صافی دلاویز توام
که مرا در نفسی اهل نظر گردانید
۴
شوری از شیوه شیرین تو در شهر افتاد
عالمی را همه پر شهد و شکر گردانید
۵
روی ما تیرگیی داشت، برویت چو رسید
روی ما را ز خوشی رشک قمر گردانید
۶
همه جا ذکر جمالست و جلالست و کمال
ورق عشق تو هر چند که برگردانید
۷
جان حیات ابدی یافت، دل از هجران رست
هر که جان را بر تیغ تو سپر گردانید
۸
بی دل و دین شد و سرگشته و حیران آمد
هر که از دایره عشق تو سر گردانید
۹
در بیایان تمنای تو گریان شب و روز
قاسم از دیده بسی لؤلؤ تر گردانید
نظرات