
قاسم انوار
شمارهٔ ۳۷۱
۱
ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار
ماییم و جام باده و گلبانگ گیر و دار
۲
هر کس که درد عشق تو با خویشتن نبرد
در روز حشر وقت حسابست شرمسار
۳
روی جهانیان بمفری و ملجائیست
عاشق باختیار ز خود میکند فرار
۴
طغیان حال ما همه با کفر میکشد
عارف کسی بود که شریعت کند شعار
۵
ساقی، رسید نوبت شادی و خرمی
جامی بعاشقان ده از آن خمر بی خمار
۶
یا رب، چه حالتست که هر جا که هست هست
عشاق در میانه و معشوق بر کنار؟
۷
در دار زاهدان سخن عشق کمتراست
قاسم سفر گزید ازین دار بی مدار
تصاویر و صوت

نظرات