
قاسم انوار
شمارهٔ ۳۹۸
۱
تو شمع مجلسی در بزم جان باش
بیا، می نوش و میر عاشقان باش
۲
مرنجان دل ز من، استغفرالله!
خطا کردم که گفتم: مهربان باش
۳
خیانت در طریق عشق کفرست
درین ره گر امینی در امان باش
۴
اگر خالص شوی چون زر وگر نه
میان بوتهای امتحان باش
۵
میان مجلس مستان مستور
سبک روحی کن، اما سر گران باش
۶
ترا چون بحر می گوید: بما آی
بسوی بحر چون سیل روان باش
۷
در آخر منزل ما بی نشانیست
در اول نیز، قاسم، بی نشان باش
نظرات