قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۴۱۷

۱

خاطرم آشفته و جان در ملال

رو بنما، ای مه فرخنده فال

۲

بی تو عجب مضطربم روز و شب!

مرغ دلم چند زند پر و بال؟

۳

بلبل شوریده دل، افغان مکن

موسم هجران شد و آمد وصال

۴

وصل بفریاد دل من رسید

یافتم از هجر بسی گوشمال

۵

گل پس پرده ز همه فارغست

بلبل، ازین حال دمی خوش بنال

۶

بلبل آشفته، شغب را بمان

نوبت حالست، مکن قیل و قال

۷

واعظ ما قصه و افسانه گفت

خواجه سمینست، نشد در جدال

۸

خواجه عزیزست، ولیکن نکرد

از طرف تن سوی جان انتقال

۹

قاسمی، از عین عیان قصه کن

تا بکی اندیشه خواب و خیال؟

تصاویر و صوت

نظرات