
قاسم انوار
شمارهٔ ۴۴۲
۱
سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان دارم
مکانم را چه میپرسی؟ مکان در لامکان دارم
۲
اگر بالای هر دونی نشینم طعنه کمتر زن
که من بالای هفت اختر مکان و آشیان دارم
۳
مرا گویی که: گنج جاودانی در تو مکنونست
من از گنج عیانی در نهانی صد نشان دارم
۴
نه آن مشتاق در شورم که پنداری ازو دورم
جمالش را چو میبینم همه عین عیان دارم
۵
بیا، ای صوفی خودبین، به خود منگر، به من دربین
که من از لذت عشقش حیات جاودان دارم
۶
مرا در بحر اندازی و گویی: زود بیرون شو
شوم بیرون به قول تو ولیکن بیم جان دارم
۷
بگو، ای قاسم مسکین: چهها داری؟ چرا داری؟
که من این عشق پنهانی از آن جان جهان دارم
نظرات