قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۴۴۷

۱

چشم گریان و دل زار و نزاری دارم

در نهان خانه دل نقش نگاری دارم

۲

زر نابم، که ببازار جهان آمده ام

محکی کو؟ که ببیند که عیاری دارم

۳

من از آن شهر کلانم، نه از آن ده که تویی

با همه خلق جهان دار و مداری دارم

۴

تو چه دانی که من این جا بچه کار آمده ام؟

که بصحرای بشر عزم شکاری دارم

۵

پیش آهنگ خرانی و بدان مفتخری

علم الله، که از فخر تو عاری دارم

۶

همچو بلبل که بنالد بهوای گل مست

با خیالش همه شب ناله زاری دارم

۷

قاسمی نیست ازین شهره ملامت بگذار

من ز شهر دگرم، رو بدیاری دارم

تصاویر و صوت

نظرات