
قاسم انوار
شمارهٔ ۴۵۸
۱
پهلوی خوان به سر کوی حبیب آمدهایم
بهر درمان دل خود به طبیب آمدهایم
۲
این هم از وصل تو افتاد که ناگاه امروز
به سر کوی غم از جور رقیب آمدهایم
۳
هرکسی قسم و نصیبی ز تو حاصل دارند
ما چنین والهٔ غم بهر نصیب آمدهایم
۴
ما جوی از غم عشقت به دو عالم ندهیم
از ازل عاشق و هشیار و لبیب آمدهایم
۵
روی بنمای، که تا پیش رخت جان بدهیم
که به دیدار تو امروز غریب آمدهایم
۶
ما به صورت به تو نزدیک و به معنی نزدیک
منت از دوست که با یار قریب آمدهایم
۷
قاسمی روی تو را دید دل از دست بداد
چون به دیدار تو خوش حال و نجیب آمدهایم
نظرات