
قاسم انوار
شمارهٔ ۴۷۸
۱
ما و این عشق دل افروز، که جان در جانیم
با خود از عشق چه گوییم؟ که عین آنیم
۲
هر بلائی که فرستی بمن، آن عین عطاست
ما بلاهای ترا عین عطا می دانیم
۳
بوالحسن، این چه سؤالیست که : معشوق تو کیست؟
این سخن را چه جوابست؟که ما حیرانیم
۴
گرچه مستیم و خرابیم ز پیمانه عشق
درم ناسره را ما بجوی نستانیم
۵
سر و سامان و ره عشق نباشد با هم
لاجرم در طلبش بی سر و بی سامانیم
۶
زاهد افسرده جنت شد و ما در شب و روز
بر سر کوی یقین خوش بصفا می رانیم
۷
قاسمی، راه خدا را بتکبر نروند
ما هم بنده، اگر بوذر، اگر سلمانیم
تصاویر و صوت

نظرات