قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۴۸۵

۱

این سخن نیست به اندازه که من می‌گویم

من نمی‌گویم اگر چند که من می‌گویم

۲

خود سخن چیست؟ بگو: قصه اسرار ازل

تو مپندار که من با تو سخن می‌گویم

۳

خود سخن گوید و خود می‌شنود، غیر کجاست؟

این سخن را همه جا سر و علن می‌گویم

۴

دایم از حضرت آن دوست سخن خواهم گفت

چون نگویم؟ سخن از حب وطن می‌گویم

۵

در سماع فرح عشق تو خوش می‌باشم

همه در «تن تن تن » در «تن تن » می‌گویم

۶

سر اسرار ازل را به بیان می‌آرم

وصف آن گوهر دریای عدن می‌گویم

۷

بر خطا حمل مکن قول من، ای خواجه حکیم

وصف رخسارهٔ آن ماه ختن می‌گویم

۸

بس عجب تشنه‌لبم، بهر تسلی دایم

سخن از لاله سیراب و سمن می‌گویم

۹

من چو در لشکر عرفان تو منصور شدم

دایم از واقعه دار و رسن می‌گویم

۱۰

پیش یعقوب ز یوسف خبری می‌آرم

با محمد سخن ویس قَرَن می‌گویم

۱۱

چند گویید به قاسم که: سخن فاش مگو

قاسمی را چه گناهست؟ که من می‌گویم

تصاویر و صوت

نظرات