
قاسم انوار
شمارهٔ ۵۰۲
۱
ای نور دل و دیده وای زبده اعیان
باری گذری کن بسر چشمه حیوان
۲
او آب حیاتست، ازو چاره نباشد
او قبله جانست، ازو روی مگردان
۳
میل تو بمستیست، زهی لذت مستی!
چشمان تو مستند، خوشا حالت مستان!
۴
تا روی تو دیدم ز سر شوق و مودت
تا عرش رسانید دلم قهقه جان
۵
عشق تو خمارست و لبت ساقی جانها
زلفت شب قدرست و رخت شمع شبستان
۶
با عقل مگویید حکایت ز فراغت
از عشق مپرسید حدیث سر و سامان
۷
مشغولی هر دل بهوایی و ولایی
در حسن جهانگیر تو قاسم شده حیران
نظرات