
قاسم انوار
شمارهٔ ۵۱۲
۱
چندان که گفتم: خاطر مرنجان
رنجید و رنجاند آن شاه خوبان
۲
با آه سردم، با روی زردم
سر در بیابان، مانند باران
۳
آشفته حالم، بی پر و بالم
پیوسته نالم، مسکین غریبان!
۴
چندان که گویم، نامش چه گویم؟
ماه منور، شمع شبستان
۵
مانند رویت وردی ندیدم
مانند قدت سروی خرامان
۶
همراه زاهد چون نیست ممکن
بخش قلندر راه بیابان
۷
هرکس بوصفی این راه رفتند
قاسم فنا شد در عشق جانان
نظرات