
قاسم انوار
شمارهٔ ۵۱۵
۱
دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان
ای مایه شادیها، ای دولت جاویدان
۲
در جمله جهان گشتم، خوبان جهان دیدم
آنیست ترا، ای جان، برگوی: چه چیزست آن؟
۳
می پویم و می مویم، پیوسته همی گویم :
یا رب، تو کرم فرما این درد مرا درمان
۴
این توبه و زهد ما دانی بچه می ماند؟
دشوار بود بستن، بشکستن آن آسان
۵
در عقل تمناها، در عشق تو لاها
ای دوست، بیابنشین، جامی بده و بستان
۶
دوری منما از ما، رو دیده دل بگشا
تا نور یقین بینی در عین همه اعیان
۷
آنجا که خدا باشد صد عیش و ولا باشد
حیران بچه می مانی؟ ای قاسم سرگردان
تصاویر و صوت

نظرات