
قاسم انوار
شمارهٔ ۵۱۷
۱
ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان
بیا با عربده در بزم مستان
۲
ز جام حسن خود صد باده خورده
وزان زلفین مشکینش پریشان
۳
پیاله برکف و تسبیح همراه
می و تسبیح در یک دور گردان
۴
من از می و مست و زاهد مست تسبیح
بسی راهست از واجب با مکان
۵
مرا گویند: سامانی طلب کن
من از سر فارغم، چه جای سامان؟
۶
اگر چشمت شود روشن ببینی
بسی راه از خدا خوان تا خدا دان
۷
خدا خوان گر خدا دان شد بتحقیق
بموری داد حق ملک سلیمان
۸
بجان و دل شود تسلیم این راه
اگر بوذر ببیند نور سلمان
۹
غنی شد قاسمی، آخر سبب چیست؟
گدایی کردن از کوی کریمان
نظرات