
قاسم انوار
شمارهٔ ۵۲۳
۱
«کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چه شان؟
گرنه با ما سخنی دارد پیدا و نهان؟
۲
هر ظهوری که کند «عز تعالی » یومیست
جمله ذرات جهان مظهر این شأن و چه شان؟
۳
من چه گویم سخن حضرت حق؟ با قومی
که شب از روز ندانند و زمین را ز زمان
۴
ثمری با شجری و شجری با ثمری
امر ساریست معین همه جا در اعیان
۵
قیمت خویش بدان، حاضر این دم می باش
ملک عالم همه جسمند، تویی جان جهان
۶
زاهدا، گر بیقین خوانده این درگاهی
پیش این زنده دلان قصه و افسانه مخوان
۷
صوفی ما، که نشد واقف اسرار درون
باده ناب ننوشید ز عین عرفان
۸
گر نشانی ز خدا یافته ای وقت تو خوش!
گم کنی در صفت صفوت جانان دل و جان
۹
یار هم خانه خانه است، عجایب حالیست!
قاسمی در طلبش دربدر و سرگردان
نظرات