
قاسم انوار
شمارهٔ ۵۵۳
۱
پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین
چون فکر در دل آمد و چون شیر در کمین
۲
هرجا که هست پیر مغان، با هزار جان
ما را همیشه روی نیازست بر زمین
۳
وصفش چگونه گویم و شرحش چسان دهم؟
آنرا که آفتاب عیانست بر جبین
۴
هرچا که بینمش همه جانم جهان شود
زان مهر ذره پرور و زان ماه نازنین
۵
با روی او حکایت «ایاک نعبد» است
با خوی او شفاعت «ایاک نستعین »
۶
عالم بشیوه های ملاحت گرفته است
آن ماه دل فروز من، آن شاه راستین
۷
پیر مغانه گفت و غلط گفت، قاسمی
پیر مغان مگوی، که نوریست راست بین
نظرات