قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۵۵۸

۱

منت خدای را، که در اطوار ما و طین

در قید مال و جاه نشد جان نازنین

۲

در هر نفس بصدق و صفا ذکر جان و دل

«ایاک نعبد» ست و «ایاک نستعین »

۳

هرجا که بود حضرت حقست بود ماست

هرجا که مستعان بود آنجاست مستعین

۴

ما را بیک کرشمه رهاندی ز فکر ما

ای عشق چاره ساز، چه گویم؟ صد آفرین

۵

بانگی زدم بکوی قلندر که «ماالفنا»؟

گفتا؟ اگر نه خویشتنی، خویشتن مبین

۶

اکوان بر آستان جلال تو سر نهند

آن دم که برفشانی از حالت آستین

۷

تا در میان رقص فنا جان فشان شویم

آن زلف را برافشان، ای شاه راستین

۸

گویند: نیست غیر خدا، گفت عالمی :

معنی رب جداست ز معنی عالمین

۹

قاسم، بلی ولیک همان فیض فضل اوست

کاظهار عالمین شد و اقرار متقین

تصاویر و صوت

نظرات