
قاسم انوار
شمارهٔ ۵۸۷
۱
ساقیا، عذر مگو، باده به سرمستان ده
می به مستان بده و توبه به هشیاران ده
۲
نیک بیمار فراقیم و ز پای افتاده
از شفاخانه تو شربت بیماران ده
۳
اهل دل شربت وصل تو خریدند به جان
ما بضاعت چو نداریم بما ارزان ده
۴
هرکس از شربت سودای تو سرمست شدند
جان ما را به کرم باده استحسان ده
۵
گر تو خواهی که همی فاسد و کاسد نشود
باده از جام ارادت به خریداران ده
۶
ساکن کوی ترا روضه رضوان فرمای
عاشق روی ترا جنت جاویدان ده
۷
قاسمی، اعمش این راه نبیند خود را
زود باش و به کفش آینه رخشان ده
نظرات