
قاسم انوار
شمارهٔ ۶۰
۱
ما پیش شمع روی تو پروانه وار مست
جان در سماع عشق ز معشوقه الست
۲
پیدا ز نور روی تو گشتیم در جهان
ما ذره ایم و روی تو خورشید انورست
۳
بنما بما جمال و برافکن نقاب را
کان روی دلفروز تو جانبخش عالمست
۴
از روز زلف غارت دلهای خسته کرد
اینست کار عشق، اگر روز، اگر شبست
۵
از عاقلان اگر چه نصیبی نیافتیم
با عاشقان رویم، که آنجا کرم کمست
۶
می خواست نقش خاتم شاهی ز من برد
خاتم ز دست نفس کشیدم بضربدست
۷
قاسم، مجال نیست سخن را، شتاب کن
ما پیش آن جمال بیاریم هرچه هست
نظرات