
قاسم انوار
شمارهٔ ۶۱۸
۱
وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری
یقین که از غم هجران دوست جان نبری
۲
ببانگ الله اکبر نمی شوی بیدار
که پیش زمره عشاق گنگ و کور و کری
۳
بیا، برای افاضت، بیا، برای کرم
که بسته را تو کلیدی و علم را تو دری
۴
تراست لطف و کرم، هم باول و آخر
ز لطف چاره من بر، که شاه چاره بری
۵
نظر بروی تو داریم و روز و شب شادیم
بحال ما نظری کن، که صاحب نظری
۶
سرم بملک دو عالم ز فخر در گذرد
اگر بگوشه چشمی بسوی مانگری
۷
دلم ببردی و دینم، نه مهر ماند و نه کین
به پیش قاسم مسکین حریف جمله بری
نظرات