
قاسم انوار
شمارهٔ ۶۱۹
۱
مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دیداری
مرا از لمعه روی تو هر لمعه است انواری
۲
اگر مقبول درگاهم، امیرم، خسروم، شاهم
وگر نی در میان جان ببینی عقد زناری
۳
میان زاهدان رفتم، عجب افسرده دل قومی!
میان عاشقان رفتم، عجایب گرم بازاری!
۴
ببازار جهان رفتم، دل و جان را حرج کردم
بحمدالله که پیش آمد مرا ماهی خریداری
۵
یکی با عقل ترسیدن، یکی از عشق ورزیدن
نهاده حکمت و قدرت برای هریکی کاری
۶
هم مستند در دینی، همه کس غافل از مولی
که اندر شهر و در کوچه نمی بینم هشیاری
۷
مگو از صوفیان رسم و عادت پیش اهل دل
زمرد نیست چون مینا به پیش قاسمی، باری
نظرات