
قاسم انوار
شمارهٔ ۶۲
۱
این همه موج بی کران ز چه خاست؟
عشق با دست و جان ما دریاست
۲
شیوه عشق رستخیز بود
هر کجا شد قیامتی برخاست
۳
راه عاشق صراط باریکست
گاه سرشیب و گاه سر بالاست
۴
این سرو آنسرست راه بدوست
عشق سریست لیک از آن سرهاست
۵
چند گویی که: ترک عشق بکن؟
عقل مستست و جان همه سوداست
۶
جان موسی بطور نزدیکست
دل احمد میان عشق و هواست
۷
دوست در محملست، چون خورشید
جان ما مست آن جلاجلهاست
۸
شب و روزم خوشست و خوشحالم
که مرا دوست مونس شبهاست
۹
قاسمی، بی نوا شو و بنگر
که همه جا ازو نشانیهاست
تصاویر و صوت

نظرات