قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۶۴۰

۱

گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی

یک جرعه تصدق طلب از ساقی جامی

۲

در بیشه شیران همه شیران سرافراز

زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی

۳

جان بنده شاهیست، که آن شاه دل افروز

خورشید جهان را نپسندد بغلامی

۴

محبوب خدا، شیر دغا، احمد صادق

هم روی تو فرخنده و هم نام تو نامی

۵

نتوان بزبان وصف تو گفتن بتمامی

ای جان جهان، صدر امینی و امامی

۶

یک بار نقاب از طرف چهره برانداز

تا عاشق روی تو شود عارف و عامی

۷

قاسم ز غمت بیدل و بیچاره و مستست

نتوان صفت لطف تو گفتن به تمامی

تصاویر و صوت

نظرات