
قاسم انوار
شمارهٔ ۹۳
۱
بازم نمکی بر جگر ریش رسیدست
صد گونه بلا بر من درویش رسیدست
۲
من ناله ز بیگانه ندارم، که دلم را
هر غم که رسیدست هم از خویش رسیدست
۳
درد تو بهرکس نرسیدست ولیکن
المنة لله که مرا بیش رسیدست
۴
کیشم همه عشقست و نیاید بصفت راست
تیری که مرا بر دل از آن کیش رسیدست
۵
نوش دو جهان را همگی کرد فراموش
تا بر دل من لذت آن نیش رسیدست
۶
ای عشق جهان سوز، کجایی؟ که دلم را
صد واقعه از عقل بد اندیش رسیدست
۷
گر ناله کند قاسم بیدل، مکنش عیب
پیداست از آن ناله که دردیش رسیدست
نظرات
یزدانپناه عسکری