
قاسم انوار
شمارهٔ ۹۸
۱
یحبهم و یحبونه چه اقرارست؟
بزیر پرده مگر خویش را خریدارست؟
۲
دو عاشقند و دو معشوق در مکین و مکان
ولی تصور اغیار محض پندارست
۳
هزار جان گرامی بیک کرشمه خرند
میان عاشق و معشوق این چه بازارست؟
۴
هزا جان و دل و دین برای یک غمزه
بداد عاشق مسکین، که بس خریدارست
۵
مدام چون بسر تست شاه را سوگند
چنین شریف سری را چه جای دستارست؟
۶
خطاست این که: فلانی چنین روایت کرد
بیا بدیده بینا، که وقت دیدارست؟
۷
مرید جمله ذرات کاینات شود
دلی که جلوه خورشید را طلب کارست
۸
بجان دوست، کزین راست تر حدیثی نیست
که هرکه عشق نورزید نقش دیوارست
۹
برون ز حد و صفت قاسمی جمال تو دید
جمال روی ترا جلوهای بسیارست
تصاویر و صوت

نظرات