
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۱۸۷
۱
صدای بال جبریل است آواز پر تیرش
چراغ خانه دلها است عکس برق شمشیرش
۲
رفیق ماه و خورشید است زآنرو میتوان گفتن
که همزاد رخش ماه است و خورشید است همشیرش
۳
رسد چون بر میان نازکش باریکبین گردد
مصور موشکافی میکند هنگام تصویرش
۴
دل غمدیدهام داند خرابی به ز آبادی
عجایب منزلی دارم که ویرانی است تعمیرش
۵
کند چون ابروی صیدافکنش عزم کمانداری
دو زنجیر است بیمانند یکسر بر دم تیرش
۶
شبی قصاب در بستر به زلفش همسخن بودم
چنین خوابی که من دیدم پریشان است تعبیرش
تصاویر و صوت

نظرات