قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۲۰۲

۱

من که در بزم تو دارم راه پایی همچو شمع

می‌کنم پیدا برای خویش جایی همچو شمع

۲

نیست قدری شمع را چون آفتاب آید برون

پیش رخسار تو کی دارم بهایی همچو شمع

۳

هر کجا سوزان نشینم در صفات حسن تو

با زبانی آتشین گویم ثنایی همچو شمع

۴

می‌گذارم ز آتشی بر خویش و می‌لرزم به هم

تا چو ماهی می‌کنم در خود شنایی همچو شمع

۵

از گریبان گر سری چون شعله بیرون می‌کنم

چاک می‌سازم به سر گاهی قبایی همچو شمع

۶

نیست دوشم زیر بار منت هر ناکسی

من که از پهلوی خود دارم ردایی همچو شمع

۷

می‌شوم سوزان و می‌گریم به حال خویشتن

می‌کنم در سوختن گاهی حیایی همچو شمع

۸

چون توانم سوختن قصاب امشب تا به صبح

من که در بزم بقا دارم فنایی همچو شمع

تصاویر و صوت

دیوان قصاب کاشانی به کوشش محمد عباسی - قصاب کاشانی - تصویر ۱۱۸
دیوان قصاب کاشانی به کوشش جواهری (وجدی) - قصاب کاشانی - تصویر ۱۶۷

نظرات