
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۲۱۴
۱
گر نخواهی سازدت در بزم بیمقدار حرف
تا توان خاموش گردیدن مزن بسیار حرف
۲
حرف بیجا گر دعا باشد چو سنگ تفرقه است
گل بهدر زد بسکه بلبل زد در این گلزار حرف
۳
حرف حق خوب است اما صرفه در گفتار نیست
کرد آخر در جهان منصور را بر دار حرف
۴
بهر دفع خرج دلها را مرنجان چون برات
تا توان بر خویشتن پیچید چون طومار حرف
۵
رفت سر برباد از بسیار گفتن خامه را
رحم اگر بر خویشتن داری مزن بسیار حرف
۶
تا شوی ایمن ز جور کوهکن هموار باش
از زبان تیشه کس نشنید ناهموار حرف
۷
گر بگویم حرف دل میرنجد از من چشم یار
کی توان گفتن به پیش مردم بیمار حرف
۸
گر همه قند مکرر بود حرفت خوب نیست
پر مکن قصاب نزد اهل دل تکرار حرف
تصاویر و صوت

نظرات