قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۳۱۰

۱

مگر آن زمان به حال دل من رسیده باشی

که حدیث دردناکم ز کسی شنیده باشی

۲

شود آن زمان تسلی ز تو دل که بعد قتلم

ز جفا، کشان‌کشانم به زمین کشیده باشی

۳

ز خودی برآ چو مردان که غزال دل‌فریبش

به تو رام گردد آن دم که ز خود رمیده باشی

۴

ز شراب شوق وصلش شوی آگه آن زمانی

که تو هم به بزم از این می قدحی چشیده باشی

۵

به سپهر سرفرازی رسی آن دمی چو بسمل

که به بال خاکساری به زمین طپیده باشی

۶

ز نشاط اول افتی به زمین ز سستی پر

چو خدنگ اگر به بال دگری پریده باشی

۷

اگرت هواست علوی چو خدنگ راست رو باش

که ز بس کجی مبادا چو کمان خمیده باشی

۸

تو چو شمع در محبت شوی آن زمان توانا

که به پای ناتوانی سر خویش دیده باشی

۹

منگر به قدر قصاب که بی‌بها خریدی

تو قیاس بنده‌ای کن که به زر خریده باشی

تصاویر و صوت

دیوان قصاب کاشانی به کوشش پرتو بیضایی - تصویر ۱۹۸

نظرات