
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۸۸
۱
ای خطّت از قلمرو خوبی ستانده باج
بگرفته نرگست ز غزال ختن خراج
۲
چون نقرهای که سکه کند رایجش به دهر
خط داده تازه حسن جمال تو را رواج
۳
زخمی که از نگاه تو آید به جان همان
مژگانت از خدنگ دگر میکند علاج
۴
خال است کرده جای در اطراف عارضت
یا شاه زنگ تکیه زده بر سریر عاج
۵
پا را شمرده نه چو شکستی دل مرا
بگذر به احتیاط از این ریزه زجاج
۶
ز آب و هوای باغ گل و شمع را چه سود
دل را به اشک و آه مگر بشکند مزاج
۷
از گفتگو ببند زبان در جهان که نیست
قصاب سنگ تفرقهای بدتر از لجاج
تصاویر و صوت

نظرات