قطران تبریزی

قطران تبریزی

شمارهٔ ۱۰۰ - در مدح ابونصر سعدبن مهدی

۱

تا مهر بر فروخت ببرج حمل چراغ

پر شمع و پر چراغ شد از لاله باغ و راغ

۲

دیو است زاغ گوئی مقری است عندلیب

کز بانک او ز باغ هزیمت گرفت زاغ

۳

از بوستان کلاغ هزیمت گرفت راست

کز بادریسه کشت سر کوه چون کلاغ

۴

از باد شد غدیر بکردار صدر باز

وز میغ گشت چرخ بکردار پشت ماغ

۵

نرگس بیاد سوسن و شمشاد در فکند

دینار گون نبیذ به کافور گون ایاغ

۶

در باغ بگذری ز فروغ و نسیم گل

رنگین شود دو دیده و مشگین شود دماغ

۷

گوئی بباغ حور فرود آمد از بهشت

یا دهخدای شه بگذشته است پیش باغ

۸

بو نصر سعد مهدی کز نصرت است و سعد

بر خاتمش نگینه و بر مرکبش جناغ

۹

از مهر او کناغ فرازنده چون چنار

وز کین او چنار گدازنده چون کناغ

۱۰

از خوی او برند گل و نسترن نسیم

وز روی او برند مه و مشتری فراغ

۱۱

آموختن توان ز یکی خوش صد ادب

وافروختن توان ز یکی شمع صد چراغ

۱۲

آبست جود او و دل دوست چون خوید

ناراست خشم او و تن خصم خشک تاغ

۱۳

در رزم برق تیغش اندر میان گرد

تابان ز چرخ باشد چون پیش دوده داغ

۱۴

از مهر جود نیست بچیزد گرش میل

وز شغل ملک نیست بچیز دگر فراغ

۱۵

در باغ و راغ میر چمان باد جاودان

تا جای سرو باغ بود جای رنگ راغ

تصاویر و صوت

نظرات