
غبار همدانی
شمارهٔ ۹۳
۱
ای مطرب دل ترسم زین پرده که بنوازی
از پرده برون رازم یکباره بیندازی
۲
ای ساقی جان جامی بر می زده ای عطشان
از بهر یکی جرعه تا چند همی نازی
۳
از کثرت مهر تو وز صرصر قهر تو
چون شمع ستادستم آمادۀ جانبازی
۴
از عشق تو چون موسی دل گشته مرا یاور
تا آتشی از رویت در طور دل اندازی
۵
ای خسرو مهرویان از کثرت مشتاقان
بر حال من مسکین ترسم که نپردازی
۶
ظلمی که ز چشمانت وارد به دلم آمد
بر کبک دری نامد از پنجۀ شهبازی
۷
چون سوختۀ هجران عشق تو کند پنهان؟
کش روی غبار آلود دارد سر غمازی
نظرات